2024-03-29T01:53:23Z
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=1060
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
فرآوری زیستی مغز میوهی بلوط با باکتری لاکتوباسیلوس پلانتاروم برای کاهش تانن آن
رقیه
بهاءالدینی
مختار
خواجوی
رضا
نقیها
سیامک
پارسایی
زمینهی مطالعاتی: مغز میوهی بلوط دارای درصد بالایی نشاسته است که میتواند بهعنوان یک منبع انرژی در جیرهی جانوران پرورشی بهکار رود، ولی دارای درصد بالای تانن است که میتواند پیامدهای زیانباری برای جانوران پرورشی داشته باشد. هدف: پژوهش کنونی برای بررسی کارایی باکتری لاکتوباسیلوس پلانتاروم برای کاهش تانن مغز میوهی بلوط انجام گرفت. روش کار: آزمایش در یک طرح کاملاً تصادفی با 7 تیمار و 3 تکرار انجام گرفت. گروههای آزمایشی دربرگیرندهی یک گروه بدون فرآوری به عنوان گروه شاهد و تیمارهای با باکتری یا بدون باکتری، شرایط هوازی یا بیهوازی ودورهی فرآوری 5 یا 10 روز بودند. به ازای هر گرم از نمونههای آزمایشی، CFU 107 باکتری لاکتوباسیلوس پلانتاروم افزوده شد و در دمای 37 درجهی سانتیگراد در انکوباتور گذاشته شدند. در این آزمایش ترکیبات فنلی و تاننی، pH، قند محلول و اسیدهای چرب فرار (اسید استیک، پروپیونیک و بوتیریک) اندازهگیری و محاسبه شدند. نتایج: یافتههای پژوهش نشان میدهند که بیشترین کاهش در میزان فنل کل، فنل غیرتاننی، تانن کل، تانن متراکم و تانن هیدرولیزشونده (به ترتیب به میزان 39، 24، 49، 5/49 و 59 درصد) بعد ازپنچ روز فرآوری مشاهده شد و میان روز پنج و ده فرآوری تفاوت معنیداری دیده نشده است. پس از فرآوری، درصد اسیدهای چرب استات، پروپیونات و بوتیرات افزایش ولی درصد قند محلول کاهش یافتند 01/0<P. نتیجهگیری نهایی: یافتههای این پژوهش نشان داده است که باکتری لاکتوباسیلوس پلانتاروم برای کاهش تانن میوهی بلوط به روش فرآوری زیستی کارایی بالایی دارد.اسید چرب فرار، بلوط، تانن، فرآوری زیستی، فنل، قند محلول، لاکتوباسیلوس پلانتارروم
اسید چرب فرار
بلوط
تانن
فرآوری زیستی
فنل
قند محلول
لاکتوباسیلوس پلانتارروم
2018
08
23
1
10
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8003_4935d3c891582f214c09ae337342dae7.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
ارزیابی خصوصیات مورفولوژیکی و تنوع فنوتیپی زنبورعسل ایرانی در استان زنجان
علیرضا
مسلمی
مرادپاشا
اسکندری نسب
محمدباقر
فرشینه عدل
جلال
صبا
زمینه مطالعاتی: خصوصیات ظاهری زنبورعسل در شناسایی نژادها و جمعیتها اهمیت داشته و به دلیل همبستگی با صفات تولیدی و رفتاری میتوانند در اصلاح غیرمستقیم این صفات مورد استفاده قرار گیرند. لذا، اولین قدم در اصلاح نژاد زنبورعسل انجام مطالعات مورفولوژیک میباشد. روشکار: این پژوهش در 2 زنبورستان از 4 شهرستان مختلف استان زنجان شامل زنجان، ابهر، ماهنشان و طارم انجام گرفت. تعداد 40 کلنی (5 کلنیاز 8 زنبورستان) شناسایی شده و از هر کلنی 50 (و در مجموع 2000) زنبور عسل کارگر جوان جمعآوری گردید، که از این تعداد 800 زنبور (20 زنبور از هر کلنی) مورد ارزیابی قرار گرفت. برای انجام تجزیه واریانس دادههای حاصل از ارزیابی صفات، 8 زنبورستان به عنوان تیمار و 5 کلنی از هریک به عنوان تکرار منظور شده و تجزیه واریانس تکمتغیره در قالب طرح کاملاً تصادفی با استفاده از نرمافزار MSTATC انجام گردید. سپس میانگین ارزش صفات در زنبورستانها با آزمون دانکن مورد مقایسه قرار گرفتند.نتایج: بال جلویی اکثر (73%) زنبوران مورد مطالعه از نظر خصوصیت Discoidal shift در موقعیت 1+ بودند. با انجام تجزیه خوشهای برای تمام خصوصیات مورفولوژیک زنبوران، زنبورستانهای مورد بررسی به دو گروه تقسیم شدند: 1) زنبورستان 1 ماهنشان، زنبورستان 2 زنجان و زنبورستان 1 و 2 طارم، 2) زنبورستان 2 ماهنشان، زنبورستان 1 زنجان و زنبورستان 1 و 2 ابهر. در تجزیه به مؤلفههای اصلی برای 14 صفت مورد ارزیابی، مؤلفه اول و دوم به ترتیب 5/50 و 8/22 درصد و مجموعاً 3/73 درصد از واریانس کل را توجیه نمودند. مؤلفه اصلی اول بیشترین سهم را در تبیین واریانس کل داشت. عرض بال، کوبیتالa، کوبیتالb، طول ران، ساق، پنجه، T3 و T4و قلاب چپ و راست بیشتر توسط این مؤلفه توجیه شدند. نتیجه گیری نهایی: از آنجاییکه مؤلفه اصلی اول مهمترین مؤلفه است، پس صفات مذکور نیز که عمدتاً توسط این مؤلفه توجیه میشوند، نسبت به سایر صفات در تمایز زنبوران زنبورستانهای مورد ارزیابی مهمتر هستند. صفات طول بال، شاخص کوبیتال و طول موی بند پنجم پشتی شکمی، ضریب تبیین بیشتری در مؤلفه اصلی دوم داشتند. به عبارت دیگر، این مؤلفه عمدتاً توجیه کننده این صفات است که در درجه دوم اهمیت قرار میگیرند. نمودار دو بعدی این دو مؤلفه ترسیم و زنبورستانها بر این اساس نیز گروهبندی شدند. نتایج حاصل دقیقاً منطبق بر گروهبندی حاصل از تجزیه خوشهای و تأییدکننده آن بود.
تنوع فنوتیپی
قلاب
شاخص کوبیتال
صفات مورفولوژیکی
زنبورعسل ایرانی
2018
08
23
11
22
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8004_e37316466034907d224aa4b1d1dd0620.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
اثر تیمارهای شیمیایی و آنزیمی بر ارزش غذایی، فراسنجههای تولید گاز و قابلیت هضم تفاله گوجه فرنگی در شرایط آزمایشگاهی
داریوش
علیپور
محیا
کولیوند
رضا
علیمحمدی
زمینه مطالعاتی: یکی از راههای افزایش ارزش غذایی خوراکهای با کیفیت پایین در دامهای نشخوار کننده استفاده از روشهای فیزیکی و شیمیایی برای عملآوری آنهاست. هدف: اﯾﻦ آزﻣﺎﯾﺶ ﺟﻬﺖ بررسی ارزش غذایی و فراسنجههای تولید گاز و قابلیت هضم تفاله گوجه فرنگی با اعمال تیمارهای مختلف شیمیایی (اتوکلاو، 3 درصد اوره و 3 درصد اوره + اتوکلاو) و آنزیمی (در دو سطح 5/0 و 1 درصد) در ﺷﺮاﯾﻂ آزﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻫﯽ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ. روش کار: علاوه بر ترکیبات شیمیایی (ماده خشک، پروتئین خام، دیواره سلولی و خاکستر)، فراسنجههای حداکثر تولید گاز، سرعت تولید گاز، زمان تاخیر، قابلیت هضم ماده خشک، قابلیت هضم دیواره سلولی و انرژی قابل متابولیسم اندازهگیری شد. نتایج: ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﻏﻠﻈﺖ ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ ﺧﺎم در تیمار شاهد، و ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻏﻠﻈﺖ آن در تیمار اوره 3 درصد (به ترتیب 8/256 و 343 گرم در کیلوگرم ماده خشک) ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺷﺪ (05/0>P). ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻏﻠﻈﺖ دﯾﻮاره ﺳﻠﻮﻟﯽ ﻧﺎﻣﺤﻠﻮل در ﺷﻮﯾﻨﺪه ﺧﻨﺜﯽ (دﯾﻮاره ﺳﻠﻮﻟﯽ)، در بین تیمارهای اعمال شده در تیمار شاهد و اتوکلاو ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺷﺪ (05/0>P). تیمار آنزیم یک درصد بالاترین پتانسیل تولید گاز و کوتاهترین فاز تاخیر را در طی 144 ساعت انکوباسیون داشت (05/0>P). ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻣﻘﺪار ﮔﻮارشﭘﺬﯾﺮی ﻣﺎده آلی در تیمار اوره 3 درصد ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺷﺪ (05/0>P). ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻣﻘﺪار ﮔﻮارشﭘﺬﯾﺮی دﯾﻮاره ﺳﻠﻮﻟﯽ و ضریب تفکیک، در تیمار اوره 3 درصد ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺷﺪ، در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻣﻘﺪار ﺗﻮده ﻣﯿﮑﺮوﺑﯽ و اﻧﺮژی ﻗﺎﺑﻞ ﻣﺘﺎﺑﻮﻟﯿﺴﻢ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ تیمار آنزیم یک درصد ﺑﻮد. نتیجهگیری کلی: ﺑﻪﻃﻮرﮐﻠﯽ، ﺑﺎ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺷﺎﺧﺺﻫﺎﯾﯽ مانند قابلیت هضم ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی، ضریب تفکیک و ﺗﺮﮐﯿﺐ ﺷﯿﻤﯿﺎیی ﻣﯽﺗﻮان اﯾﻦﻃﻮر ﻧﺘﯿﺠﻪﮔﯿﺮی ﮐﺮد ﮐﻪ تیمارهای اوره 3 درصد و آنزیم در سطح ﯾﮏ درصد باعث افزایش قابلیت هضم تفاله گوجه فرنگی شده است.
تفاله گوجه فرنگی
آنزیم
اوره
تولید گاز آزمایشگاهی
ﮔﻮارشﭘﺬﯾﺮی
2018
08
23
23
34
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8005_9b665551f993f7720bb63f8301a5a789.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
تأثیر فرآیند پلت بر ترکیب شیمیایی، بخشهای نیتروژندار و خصوصیات تجزیه پذیری کنسانتره تجاری با استفاده از دو روش برون تنی
مسلم
باشتنی
همایون
فرهنگفر
فاطمه
گنجی
زمینه مطالعاتی: فرآوری غلات میتواند باعث استفاده بهینه از آنها گردد، اتلاف مواد مغذی را کاهش دهد و نیز موجب استفاده دامها از خوراکی متعادلتر گردد که در مدیریت تغذیه حیوان بسیار مهم است. هدف: هدف از این پژوهش، تعیین اثرات حرارت دادن پلت بر ترکیب شیمیایی، بخشهای نیتروژندار و تجزیهپذیری شکمبهای ماده خشک و پروتئینخام در یک نوع کنسانتره تجاری بود. مواد و روش: به منظور انجام آزمایش از سه مرحله تهیه کنسانتره نمونهبرداری صورت گرفت. تیمارهای آزمایش عبارت بودند از: 1- کنسانتره آردی قبل از پلت کردن، 2- کنسانتره آردی که حرارت را دریافت کرده و از کاندیشنر عبور کرده و 3- کنسانتره حرارت داده شده و پلت شده. فراسنجههای تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام نمونهها با استفاده از دو رأس گاو هلشتاین مجهز به فیستولای شکمبهای با دو روش کیسههای نایلونی و تولید گاز اندازهگیری شد. نتایج: نتایج نشان داد فرآیند پلت تغییر محسوسی بر ترکیب شیمیایی (ماده خشک، پروتئین خام، چربی خام، خاکستر، فیبر نامحلول در شوینده خنثی، فیبر نامحلول در شوینده اسیدی) کنسانتره تجاری نداشت. میزان نیتروژن غیر پروتئینی تحت تأثیر عملآوری حرارتی کاهش یافت. نیتروژن نامحلول در شوینده خنثی (NDIN) و نیتروژن نامحلول در شوینده اسیدی (ADIN) تحت تأثیر فرآیند حرارتی افزایش یافت هرچند این افزایش در مورد نیتروژن نامحلول در شوینده اسیدی معنیدار نبود. حرارت پلت باعث کاهش معنیدار بخش b ماده خشک و پروتئین خام کنسانتره تجاری گردید که در مورد پروتئین خام با کاهش معنیدار نرخ تجزیه پذیری همراه بود. حرارت پلت باعث کاهش بخش با پتانسیل تولید گاز گردید که نتایج روش کیسههای نایلونی را تأیید میکرد. نتیجهگیری نهایی: نتیجه گرفته شد که حرارت فرآیند پلت باعث کاهش تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام بهخصوصًا بخش کند تجزیه (b) در هر دو روش کیسههای نایلونی و تولید گاز میشود. بنابراین فرآیند حرارتی طی پلت کردن کنسانتره راهبرد مناسبی در کاهش تجزیه پذیری شکمبهای کنسانتره و تأمین پروتئین عبوری مورد نیاز گاوهای شیری میباشد.
پلت کردن
تجزیه پذیری شکمبهای
تولید گاز
کیسههای نایلونی
کنسانتره
2018
08
23
35
50
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8006_e2df441913975b222e6533d4af3ca44e.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
تاثیر فرآوری کنجاله کلزا و کنجاله سویا با سطوح مختلف تانن استخراج شده از پوست پسته بر بخشهای مختلف پروتئین خام بر اساس سیستم CNCPS
علی رضا
جولازاده
مهدی
دهقان بنادکی
کامران
رضایزدی
زمینه مطالعاتی: بهبود ارزش غذایی مواد خوراکی مورد استفاده در تغذیه نشخوارکنندگان با استفاده از روشهای فرآوری مناسب و کاربردی نقش مهمی در کاهش هزینههای تولید و بهبود عملکرد تولیدی دامها دارد. هدف: هدف از این پژوهش مطالعه اثر سطوح مختلف تانن استخراج شده از پوست پسته بر زیر بخشهای پروتئین کنجاله کلزا وکنجاله سویا بر اساس سیستم کربوهیدرات و پروتئین خالص کرنل (CNCPS) بود. روش کار: ابتدا پوسته پسته آفتاب خشک توسط الکهایی با قطر منافذ 5/0 میلیمتر آسیاب شده و بهمدت 24 ساعت با نسبت 1 به 10 (پوست پسته:آب) در آب خیسانده شد. بهمنظور تهیه عصاره صاف شده، خیساب پوست پسته از صافی عبور داده شد. سپس عصاره صاف شده و به منظور به دست آوردن عصاره غلیظ شده که حاوی 11 درصد فنول کل و 13/7 درصد تانن کل در ماده خشک عصاره بود در آب جوشانده شد. سپس کنجاله ها در شش سطح مختلف شاهد (بدون عصاره حاوی تانن)، 5، 10 ، 15 ، 20 و 30 (گرم تانن/ 100 گرم ماده خشک کنجاله سویا و یا کنجاله کلزا) فرآوری شدند. سپس بخش های پنج گانه پروتئین آنها بر اساس سیستم CNCPS اندازه گیری شد. نتایج: بر اساس نتایج بدست آمده سطح 5 درصد فرآوری کنجاله کلزا کمترین بخش محلول (مجموع A،B1 ) را در مقایسه با سایر سطوح نشان داد. همچنین با افزایش سطوح فرآوری مقدار بخشC کاهش یافت. در مورد کنجاله سویا فرآوری در سطح 30 درصد باعث تغییر نسبت بخشهای محلول (مجموع A و B1 ) (37/12 درصد) و بخش های نامحلول (مجموع B2 ،B3 و C) (62/87 درصد) در مقایسه با تیمار شاهد (فرآوری با آب) )05/0p <) و سایر سطوح گردید. تانن استخراج شده از پوست پسته باعث کاهش تجزیه پذیری شکمبهای پروتئین کنجاله سویا در مقیاس آزمایشگاهی شد، ولی در مورد کنجاله کلزا تجزیه پذیری شکمبهای را افزایش داد. نتیجه گیری نهایی: در نهایت چنین به نظر میرسد که تانن استخراج شده از پوست پسته تاثیرات متفاوتی بر روند تجزیه پذیری بخشهای مختلف پروتئین خام کنجاله سویا و کنجاله کلزا داشته است ولی استفاده از روشهای درون تنی برای تایید این نتایج ضروری به نظر میرسد.
کنجاله سویا
کنجاله کلزا
تانن
پوست پسته
سیستم
2018
08
23
51
63
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8007_bf6a732b8d28a37ead2b3281e77e8272.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
میزان تجمع فلزات سنگین سرب و کادمیوم در ماهی قزلآلای پرورشی(Oncorhynchus mykiss) ناحیه تالش استان گیلان
مینا
سیف زاده
عیسی
گلشاهی
شهرام
صفییاری
زمینه مطالعاتی: فلزات سنگین از آلایندههای محیطزیست محسوب میشوند. آلودگی ماهیان به این آلایندهها و انتقال به انسان میتواند بیماریهای متعددی را برای انسان ایجاد کند. هدف: این تحقیق باهدف بررسی میزان تجمع فلزات سرب و کادمیوم در عضله قزلآلای رنگینکمان پرورشی ناحیه تالش استان گیلان، مقایسه میزان تجمع این فلزات در گوشت جنسهای نر و ماده و همچنین با سازمان خواروبار کشاورزی، غذا و دارو و سازمان دامپزشکی ایران انجام شد. روش کار: برای اجرای این پروژه 6 تیمار در محدوده وزنی 900- 700 و زیر 300 گرم در نظر گرفته شد. نمونهبرداری در ماه آذر سال 1393 انجام شد. گوشت همگنشده 15 عدد ماهی با دستگاه جذب اتمی روش طیفسنجی نوری بر اساس استاندارد ملی ایران مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج: ماهیان با میانگین وزنی 56/478 گرم و طول 93/318 سانتیمتر بودند. پیاچ آب استخرها خنثی بود. سختی آب در استخرهای A و B متوسط و در Cسخت بود. دمای آب استخرها 15 -16 درجه سلسیوس بود. علیرغم فاکتورهای پیاچ و دما، سختی آب این استخرها تفاوت معنیدار نشان داد(05/0(p . کادمیوم و سرب در دو گروه ماهیان بین03/0 - <01/0 متغیر بودند. این عناصر در جنسهای نر و ماده و سنین مختلف ماهیان استخرهای موردمطالعه تفاوت معنیدار نشان ندادند(05/0(P>. همبستگی مقادیر سرب و کادمیوم با فاکتورهای طول، سن و وزن در بعضی از استخرها مثبت و در سایرین منفی بود. نتیجهگیری نهایی: ماهیان قزلآلای پرورشی در محدودههای وزنی 900 –700 و زیر 300 گرم فصل پائیز ناحیه تالش از حیث آلودگی به سرب و کادمیوم و بهداشت مواد غذایی برای مصارف انسانی مناسب بوده و فاقد عوارض جانبی برای مصرف انسان هستند.
استانداردهای جهانی
سرب
فلزات سنگین
کادمیوم
ماهی قزلآلای رنگینکمان پرورشی
2018
08
23
65
79
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8047_63f946ec3faf3ebc1e5d830cbe501674.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
بررسی تاثیر اسانسهای گیاهی سیر و میخک بر تجزیهپذیری مادهخشک و جمعیت میکروبی شکمبه گوسفند
تقی
قورچی
فرزاد
قنبری
مرتضی
خمیری
مریم
ابراهیمی
زمینه مطالعاتی: افزودن اسانسهای گیاهی سیر و میخک به جیره میتواند اثرات مثبت بر روی گوسفند داشته باشد. هدف:به منظور بررسی اثرات اسانسهای روغنی سیر و میخک بر روی میکروارگانیسمهای شکمبه وتجزیهپذیری مادهخشک اجزای خوراکی جیره، دوآزمایش طراحی شد. روشکار: آزمایش اول با استفاده از سه راس گوسفند فیستوله شده در قالب طرح چرخشی گردان انجام گرفت. نمونهگیری و تهیه مایع شکمبه از طریق فیستولا در روز پایانی هر دوره آزمایش (روز 28) و در 3 نوبت انجام گرفت. زمان نمونهگیری قبل از خوراکدهی صبح، 4 ساعت پس از خوراکدهی صبح و 8 ساعت پس از خوراکدهی صبح در نظر گرفته شد. آزمایش دوم: به منظور تعیین تاثیر روغنهای اسانسی بر تجزیهپذیری مادهخشک و تجزیهپذیری موثر مادهخشک در طرح کاملا تصادفی در قالب بلوک که سه نوع خوراک (کاه، یونجه و جو)، دو نوع اسانسهای روغنی (سیر و میخک) و سه تکرار (3 گوسفند فیستول شده ) استفاده شد. انکوباسیون نمونههای خوراکی در زمانهای صفر، 2، 4، 8، 16، 24، 48، 72 و 96 ساعت انجام گرفت. نتایج: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد اسانسهای روغنی میخک تاثیری بر میزان بار میکروبی شکمبه نداشت، اما اسانس روغنی سیر بار میکروبی شکمبه گوسفند را به صورت معنیداری کاهش داد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که تعداد باکتریهای تولید کننده اسیدلاکتیک در اثر اعمال اسانسهای روغنی سیر در جیره به طور معنیداری کاهش پیدا کرد. اما تیمار میخک تاثیر معنیداری بر تعداد باکتریهای تولید کننده اسیدلاکتیک نداشت. روغنهای اسانسی سیر و میخک تاثیر معنیداری بر تعداد باکتریهای کلیفرم مایع شکمبه نداشتند (05/0<P) اما به طور معنیداری باعث کاهش تعداد پروتوزوآی شکمبه شدند. تعداد پروتوزوآی مایع شکمبه قبل از تغذیه صبح (زمان صفر)، تفاوت معنیداری با شاهد نداشت. اما 4 و 8 ساعت پس از تغذیه صبح اسانسهای روغنی سیر و میخک باعث کاهش معنیداری تعداد پروتوزوآی مایع شکمبه شدند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که اسانسهای روغنی سیر و میخک اختلاف معنیداری با تیمار شاهد در تجزیهپذیری مادهخشک، بخش سریع تجزیه، تجزیهپذیری مادهخشک و تجزیه ناپذیری مادهخشک با سرعت عبور 2 ، 5 و 8 درصد درساعت داشتند . اختلاف معنیداری بین خوراک کاه، یونجه و جو در مقادیر تجزیهپذیریمادهخشک و تجزیهناپذیری مادهخشک و تجزیهپذیری موثر مشاهده شد. نتیجهگیری نهایی: اسانسهای روغنی سیر و میخک بر میکروارگانیسمهای شکمبه و تجزیهپذیری مادهخشک تاثیر میگذارد
اسانسهای روغنی
سیر
میخک
تجزیهپذیری مادهخشک
باکتریها
پروتوزوآ
2018
08
23
81
96
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8048_069e70a087aced9f31eb1d4df193ac0b.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
اثرات افزودن سطوح مختلف اسید چرب لینولئیک کنژوگه (CLA) در جیره مرغهای تخمگذار در دوره پس از تولکبری بر عملکرد تولید، پاسخ سیستم ایمنی و برخی فراسنجههای خونی
لیلا
فتح الهزاده
سیدعلی
میرقلنج
روح الله
کیانفر
مجید
علیایی
زمینه مطالعاتی: تاثیر مکمل CLA بر عملکرد مرغهای تخمگذار بررسی میگردد. هدف: اثرات سطوح مختلف CLA بر عملکرد تولید تخممرغ، برخی ازفراسنجههای خونی و پاسخ سیستم ایمنی مرغهای تخمگذار در دوره پس از دوره تولکبری بررسی میگردد. روش کار: تعداد 60 قطعه مرغ تخمگذار لگهورن سویه های-لاین W-36 در دوره پس از تولکبری (سن 78 هفتگی) در قالب طرح کاملا تصادفی به 3 تیمار با 5 تکرار 4 قطعه ای اختصاص داده شدند و با جیرههای آزمایشی به مدت 4 هفته تغذیه شدند. جیرههای آزمایشی شامل جیره شاهد (حاوی صفر درصد (CLA، 25/0 درصد CLA خالص و 5/0 درصد CLA خالص بودند. نتایج: نتایج نشان داد که در کل دوره آزمایشی، درصد تولید و توده تخممرغ پرندگان دریافت کننده جیره حاوی 5/0 درصد CLA به طور معنی داری بالاتر از پرندگان دریافت کننده جیرههای شاهد و جیره حاوی 25/0 درصد CLA بود (05/0 (p درمقابل با افزایش مقدار CLA در جیره، میزان تریگلیسرید کل خون کاهش معنیداری نشان داد (05/0 (P>. ارزیابی سیستم ایمنی نیز نشان داد که با افزودن CLA تا 5/0 درصد جیره، تولید ایمونوگلوبولین G، ایمونوگلوبولین M و ایمونوگلوبولین کل درخون پرندگان بطور معنیداری افزایش یافت (05/0 (p نتیجهگیری نهایی: از این آزمایش چنین نتیجهگیری میشود که استفاده از 5/0 درصد CLAدر جیره مرغهای تخمگذار در دوره پس از دوره تولک بری، میتواند با بهبود سیستم ایمنی پرندگان، عملکرد تولید تخممرغ و توده تولیدی تخممرغ را بهبود و میزان تریگلیسرید خون پرندگان را کاهش دهد.
ایمونوگلوبولین
تخممرغ
تریگلیسرید
لیپوپروتئین
لینولئیک کنژوگه خالص
2018
08
23
97
109
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8049_e883fc31a6ec3e6e435ca09ad3690722.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
استراتژیهای تعیین ژنوتیپ انتخابی گاوهای ماده در برنامههای انتخاب ژنومی با شبیهسازی جمعیت گاو شیری
النا
دهنوی
سعید
انصاری مهیاری
فلاویو
شنکل
مهدی
سرگلزایی
زمینه مطالعاتی: افزودن اطلاعات ژنوتیپی و فنوتیپی گاوهای ماده به جمعیت مرجع، راهبردی سودمند در افزایش میزان صحت و کاهش اریب برآورد ارزش اصلاحی ژنومی ارزیابی شده است. هدف: مطالعه حاضر تأثیر بکارگیری دادههای ژنومی گاوهای ماده در جمعیت مرجع توسط استراتژیهای متفاوت انتخاب، تعداد افراد ژنوتیپ شده و وراثتپذیری بر صحت و اریبی ارزش اصلاحی ژنومی را در جمعیت تأیید مورد بررسی قرار داد. روش کار: پس از ایجاد جمعیت اولیه، جمعیتهای ثانویه و اصلی بهصورت روش چهار مسیری مشابه بهنژادی گاو شیری شبیهسازی شد. سپس تعداد متفاوتی از گاو ماده (2500، 5000 و 10000 ماده) جهت افزودن به جمعیت مرجع حاوی 5000 گاو نر برتر تعیین ژنوتیپ گردید. دو سطح وراثتپذیری متوسط (3/0) و پایین (05/0) بهطور مستقل در این مطالعه درنظر گرفته شد. نتایج: انتخاب گاوهای ماده جهت ژنوتیپ کردن با درنظر گرفتن صحت برآورد ارزش اصلاحی (AH و ATT)، ضمن صحت بالاتر، میانگین مربعات خطا و اریب کمتری را نسبت به انتخاب بدون درنظر گرفتن صحت (H و TT) نشان دادند. انتخاب گاوهای ماده با روش ATT، بهطورکلی برای دو صفت منجر به بیشترین افزایش صحت برآورد ارزیابی ژنومی در محدوده 123/0 تا 215/0 شد. به دنبال آن روشهای R و TT به ترتیب بیشترین افزایش صحت ارزیابی ژنومی را داشتند. بدینصورت افزایش صحت در محدوده 117/0 تا 204/0 در روش R و 113/0 تا 196/0 در روش TT مشاهده شد. تعیین ژنوتیپ گاوهای ماده با حداکثر ارزش اصلاحی (AH و H) منجر به کمترین صحت و بیشترین خطا و اریب گردید. با افزایش تعداد گاوهای ماده ژنوتیپ شده، MSE و اریب کمتر شد. متوسط ضریب رگرسیون TBV بر روی DGV در همه روشهای مورد مطالعه از 12/1 با 2500 گاو ماده به 08/1 با 10000 ماده برای صفت با وراثتپذیری متوسط رسید. نتیجهگیری نهایی: در میان روشهای مورد بررسی در این مطالعه افراد موجود در دو دامنه توزیع ارزش اصلاحی با حداکثر صحت کاندیداهای خوبی از افراد جامعه جهت تعیین ژنوتیپ و قرارگیری در جمعیت مرجع بهنظر میرسند و اطلاعات بهتری را برای پیشبینی افراد نسل بعد با هر نوع سطح ژنتیکی فراهم میکنند.
ارزیابی ژنومی
تعیین ژنوتیپ انتخابی گاو ماده
جمعیت تأیید
جمعیت مرجع
2018
08
23
111
126
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8055_624f8c08cbbb2d42fd2264d786dc7878.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
تجزیه و تحلیل ژنتیکی تولید شیر با دو مدل تابعیت ثابت و تصادفی در گوسفند کردی شیروان
فاطمه
کاظمی برزل آباد
سعید
حسنی
فیروز
صمدی
مجتبی
آهنی آذری
داوود علی
ساقی
زمینه مطالعاتی: زندهمانی بره و به دنبال آن افزایش وزن تولد تا زمان از شیرگیری تحت تأثیر تولید شیر میش میباشد. تعیین مقدار تولید شیر میشها اطلاعاتی را در مورد بهبود مدیریت مناسب و استراتژیهای تغذیهای برای میشها و برهها در اختیار قرار میدهد. هدف: این تحقیق با هدف تجزیه و تحلیل ژنتیکی رکوردهای روزآزمون تولید شیر در گوسفند کردی شیروان انجام شد. روش کار: دادههای مورد استفاده در این پژوهش شامل 1124 رکورد روزآزمون تولید شیر حاصل از 250 رأس میش ایستگاه پرورش و اصلاح نژاد گوسفند کردی شیروان بود که از اردیبهشت تا مرداد ماه سال 1391 جمع آوری شده بودند. این رکوردها با مدلهای تابعیت ثابت و تصادفی با استفاده از نرم افزار Wombat مورد تجزیه و تحلیل ژنتیکی قرار گرفتند. نتایج: میانگین تولید شیر روزانه میشهای این گله 380/0 کیلوگرم برآورد شد. میانگین وراثتپذیری تولید شیر با مدل های تابعیت ثابت و تصادفی به ترتیب 04/0 و 07/0 برآورد شد. در مدل تابعیت تصادفی حداکثر میزان وراثتپذیری مربوط به روز 14 (18/0) و حداقل میزان آن مربوط به روز 84 (006/0) بود. وراثتپذیری تولید شیر در نیمه اول بالاتر از نیمه دوم شیردهی بود. همبستگی ژنتیکی بین تولید شیر روزهای شیردهی در دامنه 942/0- تا 999/0 بود. همبستگی محیط دائمی بین روزهای شیردهی در دامنه 409/0- تا 999/0 بود. همبستگی های ژنتیکی افزایشی و محیط دائمی این صفت در روزهای شیردهی مجاور بیش از روزهای دور از هم بود. نتیجهگیری نهایی: با توجه به وراثتپذیری پایین صفت تولید شیر، بهبود شرایط محیطی پرورش، سبب افزایش عملکرد تولید شیر حیوانات در سطح گله خواهد شد.
تابعیت تصادفی
تولید شیر
گوسفند
مدل روزآزمون
2018
08
23
127
141
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8056_fb37e210b572a6b79ca23323492d95a6.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
اثر برگ گیاه مورد و اسانس آن بر خصوصیات تخمیر و قابلیت هضم در گوسفند عربی
کلثوم
صالح پور
طاهره
محمدآبادی
محمدرضا
قربانی
زمینه مطالعاتی: متابولیتهای ثانویه برگ مورد، توانایی تعدیل تخمیر شکمبهای و بهبود مصرف مواد مغذی در دام را دارند. هدف: هدف از این آزمایش بررسی اثر تغذیه برگ گیاه مورد بر خصوصیات تولید گاز و هضمپذیری الیاف و پروتئین در گوسفند عربی و تاثیر اسانس مورد بر فراسنجههای تولید گاز بود. روش کار: در این آزمایش از 8 راس گوسفند عربی ( تقریبا 9 ماه و میانگین وزن 5/1±23 کیلوگرم) استفاده شد که با جیره بدون برگ مورد و جیره حاوی 4/0 درصد برگ مورد همراه با جیره 70 به 30 کنسانتره به علوفه به مدت یک ماه تغذیه شدند(4 تکرار برای هر تیمار). در پایان فراسنجه های تخمیر، تولید گاز و قابلیت هضم آزمایشگاهی کاه و کنجاله سویا با مایع شکمبه دامهای تغذیه شده اندازهگیری شد. در آزمایش دیگر، اثر سطوح مختلف اسانس مورد (0، 05/0، 1/0 و 15/0 میلیلیتر)، بر فراسنجههای تولید گاز جیرههای آزمایشی حاوی نسبت 70 به 30 کنسانتره به علوفه، با استفاده از تکنیک تولید گاز تعیین شد. دادههای به دست آمده در قالب طرح کاملا تصادفی آنالیز شدند. نتایج: نتایج نشان داد که تفاوت معنیداری در پتانسیل تولید گاز کاه گندم بین تیمارها مشاهده نشد. اما پتانسیل تولید گاز کنجاله سویا با مایع شکمبه دامهای تغذیه شده با مورد طی 96 ساعت انکوباسیون افزایش (13/158 میلیلیتر در ساعت) یافت (05/0>P). نرخ تولید گاز کاه و کنجاله تحت تأثیر برگ مورد افزایش یافت (05/0> P). خصوصیات تخمیری کاه گندم تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت، اما میزان ضریب تفکیک (PF)، ماده آلی واقعاً هضم شده و توده میکروبی کنجاله سویا در دامهای تغذیه شده با مورد نسبت به تیمار شاهد بالاتر بود (05/0> P).در آزمایش دوم، کاهش معنیدار در نرخ تولید گاز، حجم گاز تولیدی و ماده آلی واقعاً هضم شده در همه تیمارهای حاوی اسانس مورد نسبت به تیمار شاهد مشاهده شد (05/0 > P). اما ضریب تفکیک افزایش معنیداری نسبت به تیمار شاهد نشان داد (05/0> P). نتیجه گیری نهایی: با توجه به نتایج حاصل، افزودن 4/0 درصد برگ مورد در جیره، دارای اثرات افزایشی بر خصوصیات تولیدگاز و هضمپذیری NDF در گوسفند عربی بود. همچنین افزودن سطوح مختلف اسانس مورد، سبب کاهش حجم گاز تولیدی، تخمیر میکروبی و قابلیت هضم ماده آلی شد.
برگ مورد
تولید گاز
خصوصیات تخمیر
قابلیت هضم
گوسفند عربی
2018
08
23
143
157
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8058_ef12699029074e019eaea32e8425ae40.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
استفاده از تکنیک تولید گاز جهت تعیین ارزش تغذیهای و پیش بینی تخمیری کنجاله ذرت و مقایسه آن با برخی واریتههای غلات
محمد حسین
سیرجانی
مهدی
کاظمی بن چناری
فرهنگ
فاتحی
محمدحسین
مرادی
هریندر
ماکار
زمینه مطالعاتی: کنجاله ذرت (Corn Meal) یکی از محصولات جانبی فرآوری ذرت میباشد که به عنوان خوراک نسبتا جدیدی مطرح شده است. بر این اساس نیاز به پژوهشهای بیشتری در مورد ارزش تغذیهای آن وجود دارد. هدف: تعیین ارزش غذایی کنجاله ذرت، پیش بینی مقدار توده میکروبی به همراه غلظت اسیدهای چرب فرار با استفاده از تکنیک تولید گاز بود. روش کار: تیمارهای مورد نظر در مطالعه حاضر به ترتیب شامل؛ 1) کنجاله ذرت، 2) دانه جو آسیاب شده، 3) آرد ذرت (حاوی نشاسته نسبتا شیشهای)، 4) آرد ذرت (حاوی نشاسته شیشهای)، 5) ذرت آسیاب شده (دارای نشاسته آردی)، 6) آرد ذرت دنت، و 7) نشاسته خالص ذرت بودند. نتایج: نتایج نشان داد که کنجاله ذرت کمترین حجم گاز تولیدی از بخش سریع تجزیه را داشته و ذرت با نشاسته آردی بالاترین نرخ تولید گاز را داشت. کنجاله ذرت بالاترین مقدار تولید گاز از بخش با نرخ تجزیهپذیری پایین را داشت اما مقدار کل گاز تولیدی در تیمارهای مختلف برابر بودند. نتایج پیش بینی شده نشان داد که قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی کنجاله ذرت از همه واریته های غلات کمتر بود. همچنین میزان انرژی قابل متابولیسم کنجاله ذرت (30/10 مگاژول به ازای هر کیلوگرم ماده خشک) و غلظت اسیدهای چرب فرار (10/1 میلی مول) نیز در بین تیمارها کمترین بود. دانه ذرت با نشاسته نسبتا شیشهای با 32/1 میلی مول دارای بالاترین غلظت پیش بینی شده اسیدهای چرب فرار در بین تیمارها بود. مقدار توده میکروبی پیش بینی شده در بین تیمارها تفاوت معنیداری نداشت. نتیجه گیری نهایی: نتایج نشان داد که کنجاله ذرت از نظر سطح انرژی و همچنین ارزش تغذیه ای کمتر از دانه جو و واریته های دانه ذرت می باشد و در مطالعات بعدی نیاز به بررسی تغذیهای برروی دامها و تعیین عملکرد دامها میباشد.
تولید گاز
کنجاله ذرت
واریتههای ذرت
نشاسته
2018
08
23
159
176
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8059_7657cc857e0bffd92318787c01ee6e51.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
اثر تغذیه درون تخممرغی نسبتهای مختلف ال- آرژنین به ال- لیزین بر شاخصهای ریختشناسی روده کوچک و اندامهای سیستم ایمنی در جوجههای گوشتی یک روزه
مرضیه
ابراهیمی
فریده
عبدالعلی زاده الوانق
مسعود
ادیب مرادی
حسین
جانمحمدی
ذوالفقار
رجبی
زمینه مطالعاتی: تغذیه درون تخممرغی به جنین کمک میکند تا بر محدودیتهای تغذیهای تخم غلبه کند و اثر محرک بر رشد و توسعه روده کوچک و سیستم ایمنی دارد. پژوهشهای پیشین اثرهای مثبت تغذیه خوراکی آرژنین و لیزین در طی دوره پرورش بر رشد روده کوچک و سیستم ایمنی را گزارش کردهاند. هدف: بنابراین در این پژوهش اثر تزریق درون تخممرغی نسبتهای مختلف ال- آرژنین به ال- لیزین بر شاخصهای بافت روده کوچک و اندامهای سیستم ایمنی در جوجههای گوشتی یک روزه سویه راس 308 بررسی شد.روش کار: در این پژوهش از 210 تخممرغ بارور مادر گوشتی راس 308 در قالب طرح کامل تصادفی با 7 گروه آزمایشی شامل 30 تخممرغ انفرادی استفاده شد. گروههای آزمایشی شامل شاهد (بدون تزریق)، شاهد- شم با تزریق آب استریل و تیمارها با تزریق محلول دارای نسبتهای 7/75، 7/80، 7/85، 7/90 و 7/95 درصد اسید آمینه ال- آرژنین به ال- لیزین بودند که در روز 14 دوره جوجه کشی به مایع آمنیوتیک تزریق شدند. در روز 22 پژوهش، جوجهها وزنکشی و کشتار شدند تا شاخصهای بافت روده و اندامهای سیستم ایمنی اندازهگیری شوند. نتایج: بر اساس نتایج آزمایش حاضر، تغذیه درون تخممرغی نسبتهای مختلف ال- آرژنین به ال- لیزین اثر افزایش دهنده (05/0p <) بر وزن بورس فابریسیوس، وزن دوازدهه، طول ژژنوم، وزن ژژنوم، طول ایلیوم، وزن ایلیوم، طول روده کوچک، وزن و وزن نسبی روده کوچک به وزن بدن داشتند. همچنین اثر افزایشدهنده معنیدار (05/0p <) نسبتهای مختلف ال- آرژنین به ال- لیزین بر عمق کریپت، ارتفاع پرز و نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت ژژنوم و ایلیوم، قطر کریپت ژژنوم و عرض پرز دوازدهه و ژژنوم مشاهده شد. نتیجهگیری نهایی: نتایج کلی پژوهش حاضر نشان داد تزریق 7/90 درصد نسبت ال- آرژنین به ال- لیزین بهترین اثر را در رشد روده کوچک و بهبود شاخصهای میکرومتری ساختار بافتی روده جوجههای گوشتی داشته است.
اندامهای سیستم ایمنی
بافت روده کوچک
تزریق درون تخممرغی
نسبت ال-آرژنین به ال-لیزین
2018
08
23
177
191
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8061_a206d15514148e2adacde325040bb4ba.pdf
پژوهش های علوم دامی (دانش کشاورزی)
2008-5125
2008-5125
1397
28
2
مطالعه ساختار و لایهبندی جمعیتی و ارتباط ژنومی هاپلوتیپی صفات کیفی پشم در گوسفندان نژاد زندی
حسین
محمّدی
سید عباس
رأفت
حسین
مرادی شهر بابک
جلیل
شجاع
محمد حسین
مرادی
زمینه مطالعاتی: شناسایی ژنهای بزرگ اثر، مؤثر بر صفات مهم اقتصادی یکی از مهمترین اهداف اصلاح نژادی در پرورش گوسفند است. هدف: این تحقیق به منظور بررسی ساختار و لایهبندی جمعیتی و شناسایی جایگاهها و ژنهای مرتبط با صفات کیفی پشم، از طریق مطالعه ارتباط ژنومی هاپلوتیپی (GWAS) با استفاده از تراشه SNP ژنوم گوسفند (Illumnia SNPChip 50K Beadchip) در یک جمعیت گوسفند زندی بود. روشکار: برای هر دام، صفات کیفی شامل: طول استاپل (SL)، میانگین قطر الیاف (MFD)، ضریب تغییرات قطر الیاف (FDCV) و نسبت الیافی که مساوی یا بیشتر از 30 میکرومتر قطر الیاف (F≥30) پشم اندازهگیری شد. پس از شناسایی اثرات ثابت معنیدار، مطالعه کنترل ژنومیکی (GC) با استفاده از آماره لامبدا و پویش ژنومی در نرم افزار PLINK نسخه 1.90 با استفاده از مدل خطی معمول (GLM) ارتباط هر یک هاپلوتیپها با صفات کیفی پشم ارزیابی و برای کنترل نرخ اشتباه از تصحیح بنفرونی استفاده شد. نتایج: یافتههای حاصل از کنترل ژنومیک لایهبندی ضعیفی برای صفات کیفی پشم شامل SL، MFD، FDCV و F≥30 نشان داد که حاکی از عدم وجود اختلاط ژنتیکی در جمعیت مورد مطالعه است. دو ناحیه هاپلوتیپی پیشنهادی در داخل ژنهای کاندیدا ERBB2 و GNASواقع شدند که پیشتر به عنوان ژنهای مؤثر بر رشد و توسعه مو و پوست در انسان گزارش گردیده بودند. نتیجهگیری نهایی: ژنهای کاندیدای شناساییشده، عملکرد مولکولی مرتبط با صفات الیاف پشم داشتند. انتخاب برای بهبود کیفی در پشم تولیدی در گوسفندان زندی با استفاده از این یافتهها، باعث تسریع در پیشرفت ژنتیکی خواهد گردید.
گوسفند زندی
لایهبندی جمعیت
مطالعات پویش ژنومی
ژن کاندیدا
کیفیت الیاف
2018
08
23
193
204
https://animalscience.tabrizu.ac.ir/article_8063_ebfd14c0cf7ad6947d49e582387f73dd.pdf